در یکی از فقیرترین شهرهای دنیا که ناماش را هرگز در رسانهها اعلام نمیکنند، -و این به خاطره حفظ آبروی چندین و چند هزار ساله ی شهر فقیر است- قانونی وجود دارد که برطبق آن زنان و مردان در روزهای تعطیل حق ندارند با همدیگر دعوا کنند. هیچ توجیه و حرف مفتی هم پذیرفته نیست، که مثلا «این دفعه دیگه خیلی از دستش عصبانیام» یا «دیگه به اینجام رسیده» و غیره.
یک روز «خانم قهوهای» که از تحمیل چنین قانون مسخرهای جاناش به لباش رسیده بود، تصمیم گرفت برای همیشه تکلیفاش را با خودش مشخص کند؛ با کمک تنی چند از دوستان پرمحبت و کم توقعاش بلیت پولدارترین شهر دنیا را تهیه کرد و رفت و برای همیشه آنجا ماند.
او از اینکه میتواند در روزهای تعطیل با مردها دعوا کند خوشحال است. و روزی نیست که از او مقالهای در باب «کمک به فقیرترین مردمان دنیا» در روزنامهها چاپ نشود.
No comments:
Post a Comment